يه شب، فاطمه و محمد، براي خوندن نماز با پدر به مسجد رفتن. توي مسجد، بابا كه مشغول نماز شد، فاطمه و محمد شروع به دويدن كردن و سر به سرهم ميگذاشتن. وقتي بابا نمازش تموم شد، بچهها رو صدا كرد و گفت: كي دوست داره آداب مسجد رو براش …
ادامه مطلب »يه شب، فاطمه و محمد، براي خوندن نماز با پدر به مسجد رفتن. توي مسجد، بابا كه مشغول نماز شد، فاطمه و محمد شروع به دويدن كردن و سر به سرهم ميگذاشتن. وقتي بابا نمازش تموم شد، بچهها رو صدا كرد و گفت: كي دوست داره آداب مسجد رو براش …
ادامه مطلب »