برادرکوچولوی علی بیمار بود . یکی دو روز پیش، برادر کوچولو شلنگ آب حیاط را برداشته بود و می خواست مثل پدر، گل های باغچه را آب بدهد، اما چون خیلی کوچک بود ، به جای آب دادن به گل ها، تنها لباس های خود را خیس کرده بود. همین …
ادامه مطلب »برادرکوچولوی علی بیمار بود . یکی دو روز پیش، برادر کوچولو شلنگ آب حیاط را برداشته بود و می خواست مثل پدر، گل های باغچه را آب بدهد، اما چون خیلی کوچک بود ، به جای آب دادن به گل ها، تنها لباس های خود را خیس کرده بود. همین …
ادامه مطلب »